رمان بازی با مرگ پارت اول

مدیریت رسمی کلبه رمان مدیریت رسمی کلبه رمان مدیریت رسمی کلبه رمان · 1401/3/15 12:30 · خواندن 1 دقیقه

رمان بازی با مرگ پارت اول

نیمه های شب بود ان شب از صدای رد و برق خواب  به چشمانم نمی رفت چند دقیقه زیر پتو می غلتدم ولی بی فایده بود صدای در امد کمی ترسیدم چون در ان ساعت شب کمی عجیب بود انض شب پدر و مادرم خونه نبودن با دستی لرزان در را باز کردم جلوی در الیسا را دیدم تمام بدنش زخمی بود بدون معطلی او را به خانه اوردم چراغ هارا روشن کردم و از او از پرسیدم:چی شده؟

الیسا: مینا،چطور بگم اون بردار پستم......

حرفش اینجا ناتمام ماند و از هوش رفت خیلی ترسیده بودم نمی توانستم به آمبولانس زنگ بزنم چون انها توضیح منطقی میخواستن سرم را روی میز گذاشتم و خوابم برد صبح زود( حدود 7 و نیم) دوباره صدای در امد با بی حوصلگی در را باز کردم پسری با مو های که تا گردنش می امد و با چشم های مشکی جلوی در ایشتاده بود با صدایی اعصبانی پرسید: اون خواهر عوضی من کجاست؟

من هم با لحنی ترسیده پاسخ دادم: اون اینجا نیست

و بعد در را محکم بستم پشت در نشستم و چشمانم هایم را بستم 

دوباره صدای در امد ترسیدم  و در را باز نکردم 

صدایی از پشت در امد : عشقم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در رو باز کن 

اه اینکه داداش بی ادب خودمه 

در را باز کردم و او را داخل کشیدم و فوراً در را بستم اون بدبخت هنوز از این کار من تو شک بود(نکته برادرش دیشب خونه نبوده)

پرسید: چی شده؟

مجرای دیشب را برایش گفتم 

پایان پارت اول 

خوب دستم پکید 3نظر=بعدی

بچه ها در پارت های بعد محدودیت سنی میزارم چون قراره با ژانر وحشت ترکیب بشه